روزی الاغ هنگام علف خوردن ،‌کم کم از مزرعه دور شد . ناگهان گرگ گرسنه ای جلوی او پرید

 

الاغ خیلی ترسید.

 

ولی فکر کرد که باید حقه ای به گرگ بزند وگرنه گرگه اونو یک لقمه می کنه ، برای همین لنگان

 

لنگان راه رفت و یکی از پاهای عقب خود را روی زمین کشید .

 

الاغ ناله کنان گفت : ای گرگ در پای من تیغ رفته است ، از تو خواهش می کنم که قبل از

 

خوردنم این تیغ را از پای من در بیاوری .

 

گرگه با تعجب پرسید : برای چه باید اینکار را بکنم من که می خواهم تو را بخورم .

 

 

گرگ و الاغ

 

الاغ گفت : چون این خار که در پای من است و مرا خیلی اذیت می کند اگر مرا بخوری در

 

گلویت گیر می کند وتو را خفه می کند .

 

گرگ پیش خودش فکر کرد که الاغ راست می گوید برای همین پای الاغ را گرفت و گفت : تیغ

 

کجاست؟ من که چیزی نمی بینم و سرش را جلو آورد تا خوب نگاه کنه .

 

در همین لحظه الاغ از فرصت استفاده کرد و با پاهای عقبش لگد محکمی به صورت گرگ زد و

 

تمام دندانهای گرگ شکست .

 

الاغ با سرعت از آنجا فرار کرد . گرگ هم خیلی عصبانی بود از اینکه فریب الاغ را خورده است .

داستان کوتاه کودکانه ونوس و باران

معرفی کتاب داستان کودک: مجموعه ۸ جلدی کتاب‌های رامونا

معرفی ۹ کتاب داستان و رمان کودک از رولد دال

معرفی قصه و کتاب داستان برای کودکان دبستانی ۷ تا ۱۲ ساله

قصه ی نی‌نی و سنجاب کوچولو

قصه ی شیر و آدمیزاد

قصه روباه و کلاغ

  ,الاغ ,گرگ ,پای ,همین ,کند ,  الاغ ,پای من ,می کند ,در پای ,و الاغ

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مرجع دانلود ایران قوی بولوکات چرندیات من... مکث سیاسی فروش عمده | پخش عمده | سایت عمده فروشی | مرجع عمده فروشان ایران خلاصه کتاب اندیشه سیاسی امام خمینی یحیی فوزی پیش بینی فوتبال با مجوز رسمی و جوایز میلیونی فکر بکر گر خدا یار باشد نیازی به غیر نیست